جدول جو
جدول جو

معنی دل زندگی - جستجوی لغت در جدول جو

دل زندگی
(دِ زِ دَ / دِ)
دل زنده بودن. حالت و چگونگی دل زنده. نشاط. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دل زنده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل مردگی
تصویر دل مردگی
افسردگی، دل تنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزندگی
تصویر دوزندگی
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطت، درزی گری
پیشۀ دوزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل زنده
تصویر دل زنده
آگاه و هوشیار، با نشاط، خوش دل، شادمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل تنگی
تصویر دل تنگی
افسردگی، تنگ دلی، اندوهگینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل شدگی
تصویر دل شدگی
دلدادگی، شیفتگی، عاشقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل آزردگی
تصویر دل آزردگی
دل آزرده بودن، رنجیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب زندگی
تصویر آب زندگی
آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، چشمۀ زندگی، چشمۀ الیاس، چشمۀ نوش، آب حیات، آب بقا، آب خضر، چشمۀ حیات، آب حیوان، چشمۀ خضر، چشمۀ حیوان، نوشاب، ماالحیاة، شربت حیوان، جان افزا، عین الحیات، جان فزا برای مثال معنی آب زندگی و روضۀ ارم / جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست (حافظ - ۱۴۸)
فرهنگ فارسی عمید
(دِ دَ / دِ)
حالت و چگونگی دل مانده. اندوه. ملالت. حزن. (ناظم الاطباء) ، آزردگی. (ناظم الاطباء). دل چرکینی. (یادداشت مرحوم دهخدا). رنجش. شکرآب: در این میان امیر عزالدین را دل ماندگی پدید آمد... و عصیان ظاهر کرد. (راحهالصدور راوندی). در اثنای غزوات سلطان برادر او تاج الدین علیشاه سبب دل ماندگی که او را از برادر خود سلطان محمد در میان آمده بود. (جهانگشای جوینی). میان ابی بکر و زیاد دل ماندگی اتفاق افتاد. (تجارب السلف نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ چَ دَ / دِ)
ده برابری. (ناظم الاطباء) ، گاه به این لفظ جواب سلام و تهنیت را می گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ بُ دَ / دِ)
حالت دل برده. عشق. محبت. بیخودی. وجد. جذبه:
خواندن بی درد از افسردگیست
خواندن بادرد از دل بردگیست.
مولوی.
ای حیات عاشقان در مردگی
دل نیایی جز که در دلبردگی.
مولوی.
رجوع به دل برده و دل بردن شود
لغت نامه دهخدا
(بِ زِ دَ / دِ)
آب حیات. آب خضر. آب زندگانی. آب بقا. ماءالحیات. چشمۀ خضر. چشمۀ زندگی:
با که گویم در همه ده زنده کو
سوی آب زندگی پوینده کو؟
مولوی.
ابر اگر آب زندگی بارد
هرگز از شاخ بید بر نخوری.
سعدی.
نشود آب زندگی ریزان
مگر از دیدۀ سحرخیزان.
اوحدی.
گر ز سوز تشنگی جانت بلب خواهد رسید
از خضر مپذیر منت بهر آب زندگی.
ابن یمین.
معنی ّ آب زندگی و روضۀ ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست ؟
حافظ.
شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دِ مُ دَ / دِ)
کیفیت و حالت دل مرده. افسردگی، کودنی. بلادت. (ناظم الاطباء). و رجوع به دل مرده شود
لغت نامه دهخدا
(دِ زَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی دل زده. دل زده بودن. بی میلی و بی رغبتی پس از میل و رغبتی که بود. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، سرخوردگی و سیری از چیزی. رجوع به دل زده و دل زدن شود
لغت نامه دهخدا
(دِ گُ دَ / دِ)
صفت دل گنده. دل گنده بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا). دل فراخی. دل گشادی. رجوع به دل گنده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل آزردگی
تصویر دل آزردگی
آزرده خاطر بودن رنجش، اضطراب بی آرامی 0، درد رنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل ماندگی
تصویر دل ماندگی
غمگینی اندوهناکی، ملالت، آزردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل گندگی
تصویر دل گندگی
دل فراخی، دل گشادی، صفت دل گنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل مردگی
تصویر دل مردگی
حالت و کیفیت دل مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغزندگی
تصویر لغزندگی
کیفیت لغزنده لغزنده بودن لیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آل زدگی
تصویر آل زدگی
هاوند زدگی بیماری زنان تازه زاییده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل زنده
تصویر دل زنده
با نشاط و شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوزندگی
تصویر دوزندگی
خیاطی، سوزنکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزندگی
تصویر لرزندگی
چگونگی و حالت لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگ زندگی
تصویر سگ زندگی
کسی که مانند سگان زندگانی دارد آنکه زندگی پستی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب زندگی
تصویر آب زندگی
((~ِ زِ دِ))
آب زندگانی، گویند چشمه ای است در ظلمت که هر از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می کند، اسکندر و خضر به دنبال آن رفتند، خضر از آن آب نوشید و عمر جاودان یافت، آب حیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دل دادگی
تصویر دل دادگی
عشق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دل بردگی
تصویر دل بردگی
عشق
فرهنگ واژه فارسی سره
آزرده خاطری، تکدر، حزن، رنجیدگی، کدورت، ملالت، ناآرامی، ناراحتی
متضاد: شادکامی، شعف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
Hardheartedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لغزندگی
تصویر لغزندگی
Slipperiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لرزندگی
تصویر لرزندگی
Convulsiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لغزندگی
تصویر لغزندگی
escorregadia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لرزندگی
تصویر لرزندگی
convulsão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
жестокосердие
دیکشنری فارسی به روسی